غریبه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود :

من نیستم ، تو نیستی ، او هست .

غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 19 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

وقتی که به دنیا اومدم صدایی در گوشم طنین افکند و گفت من تا آخرین لحظه عمرت با تو هستم گفتم تو کیستی گفت من غمم: پیش خود خیال کردم که غم عروسکی هست که من با اون بازی کنم اما الان که فکرشو میکنم میبینم من بازیچه ای هستم به دست غم 

غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 19 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

من هم شبی به خاطره تبدیل می‌شوم

خط میخورم زهستی و تعطیل می‌شوم

من هم شبی به خواب زمین میروم فرو

بر دوش خاک حامله تحمیل می‌شوم

من هم شبی قسم به خدا مثل قصه‌ها

با فصل تلخ خاتمه تکمیل می‌شوم

قابیل مرگ، نعش مرا میکِشَد به دوش

کم کم شبیه قصه هابیل می‌شوم

حک میکند غروب مرا شاعری به سنگ

از اشک و آه و خاطره تشکیل می‌شوم

یک شب شبیه شاپرکی میپرم ز خاک

در آسمان به آیینه تبدیل می‌شوم
غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 19 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

 

سرخی چشم کبوتر هیچ می دانی ز چیست ؟

نامه ام می برد و بر درد دلم خون می گریست 

غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 19 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شب من پنجره ای بی فردا...

روز من قصه تنهایی ها...

مانده بر خاک و اسیر ساحل...

ماهی ام ماهی دور از دریا...
 

غم تنهایی .غریبه
ادامه مطلب
نويسنده: غریبه تاريخ: 18 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

وسعت درد فقط سهم من است ، باز هم قسمت غم هاشده ام ۰ 
 
 دگر آیینه زمن بی خبر است ، که اسیر شب یلدا شده ام ۰
 
من که بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ هاشده ام۰
 
 کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا نبینم که چه تنها شده ام۰

غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 15 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

یه روزی ، یه جایی
 یه دل شکوندم
 یکی‌ عاشقم شد و بپاش نموندم
 چه آسون  چه راحت ازش گذشتم
دلم رو به قلبی دیگه سپردم
 

غم تنهایی .غریبه
ادامه مطلب
نويسنده: غریبه تاريخ: 15 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ...
به كسی توجه نمی كنه ...
از كسی خجالت نمی كشه ...
می باره و می باره و ...
اینقدر می باره تا آبی شه ...
‌آفتابی شه ...!!!
کاش ...
کاش می شد مثل آسمون بود ...
كاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ...
بعدش هم انگار نه انگار كه بارشی بوده**
غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 15 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

زندگي هنر نقاشي کردنه بدون استفاده از پاک کن. سعي کن هميشه طوري زندگي کني که وقتي به گذشته بر مي گردي نيازي به پاک کن نداشته باشي

 

غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 7 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

خوشا آنان که در بازار گیتی خریدار وفا بودند و هستند

خوشا آنان که در راه رفاقت رفیق با وفا بودند و هستند

غم تنهایی .غریبه
نويسنده: غریبه تاريخ: 7 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

CHI BEGAM KE KHEYLI TANHAM MIDONI YARI NADARAM CHI BEGAM KE GHEYREH GHOSEH DELDARI NADARAM

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to gharibeh61.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com

ویکیو ، سرویس جستجو در اینترنت

كد هاي زيبا سازي

کد رتبه سنج گوگل

div>

کد متحرک کردن عنوان وب